معنی هیئت مبلغین مذهبی
حل جدول
میسیون
فارسی به انگلیسی
Mission
لغت نامه دهخدا
مبلغین. [م ُ ب َل ْ ل ِ] (ع ص، اِ) ج ِ مُبَلِّغ. رجوع به همین کلمه شود.
خوش هیئت
خوش هیئت. [خوَش ْ / خُش ْ هََ / هَِ ءَ] (ص مرکب) خوش ترکیب. با هیئت خوب. خوش شکل.
مذهبی
مذهبی. [م َ هََ] (ص نسبی) متدین. متشرع. مؤمن به مذهب. معتقد به شریعت و مذهبی که دارد. پای پند دستورها و آداب مذهب. متعصب در مذهب و عقیدت خویش. رجوع به مذهب شود. || مربوط به مذهب.
- اشعار مذهبی، اشعاری که درباره ٔ مذهب و اولیاء مذهب باشد.
- سخنرانی مذهبی، نطقی که مربوط به مسائل مذهبی یا تبلیغ مذهب باشد. رجوع به مذهب شود.
ملک هیئت
ملک هیئت. [م َ ل َ هََ / هَِ ءَ](ص مرکب) ملک شمایل. فرشته شکل. فرشته طلعت:
جمشید ملک هیئت خورشید ملک هیبت
یک هندسه ٔ رایش معمار همه عالم.
خاقانی.
فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ فارسی آزاد
هَیئَت، حالت و صورت و کیفیّث هر چیز، گروهی خاص (مثل هیئت دولت هیئت اعزامی، هیئت نمایندگان، هیئت علماء...)، علم ستاره شناسی، و در فارسی ایضاً: اندام و هیکل،
هیئت جدید
هَیئَت جدید (علم)، از قرن ها قبل از میلاد تا اواخر قرن پانزدهم (خصوصاً قرن شانزدهم) عقیده عموم بر ثابت بودن زمین و حرکت خورشید بود و با وجود صراحت قرآن بر حرکت محوری شمس و حرکت شمس و قمر و ارض و سائر نجوم، علم هیئت مبتنی بر قواعد بطلمیوسیّه بود تا اینکه از اواخر قرن پانزدهم ببعد ریاضی دانها و منجمین جدید قدم بعرصه علوم گذاشتند و مع مخالفت کلیسا و توده جهلاء و کهنه پرستها، بطلان قواعد سابقه را مکشوف و هیئت جدید یا نجوم و ستاره شناسیِ مبتنی بر قوانین علمی و اکتشافات تلسکوپی را بعالم عرضه داشتند. از جمله این مؤسسین عبارتند از: 1-کپرنیک (بذیل نامش در ردیف کاف مراجعه شود)، 2- براهه (1601-1546) Tycho Brahe منجم شهیر دانمارکی 3-کپلر (بذیل نامش در ردیف کاف مراجعه شود) 4-گالیله (1642-1546) Galhleo Galilei ریاضی دان و منجم ایطالیائی که از مؤسسین هیئت جدید میباشد و اولین تلسکوپ را ساخت و بکار برد و علی رغم مخالفتها و تهدیدات و محاکمات کلیسا، عقائد علمی خود را در باره گردش زمین و سایر ستاره ها منتشر ساخت 5-نیوتن (بذیل نامش در ردیف نون مراجعه شود)،
فرهنگ عمید
کیفیت، شکل، و صورت چیزی، حال، شکل، صورت،
عده و دستهای از مردم،
(نجوم) علمی که دربارۀ ستارگان بحث میکند، ستارهشناسی،
* هیئت دیپلماتیک: تمام سفیران و اعضای سفارتخانهها در پایتخت یک کشور، کوردیپلماتیک،
* هیئت منصفه: (حقوق) گروهی که طبق قانون در دادگاه حاضر شده و پس از مشاهدۀ جریان دادرسی به بیگناهی یا گناهکار بودن متهم رٲی میدهند،
مترادف و متضاد زبان فارسی
حالت، نهاد، وضع، ریخت، شکل، شکل، صورت، ظاهر، قیافه، نشان
فرهنگ معین
فرهنگ واژههای فارسی سره
دسته، ریخت، گروه
نام های ایرانی
پسرانه، شکل، ساختار و صورت ظاهری هر چیز یا هر کس
معادل ابجد
2304